sobhe-no.ir
2116
شنبه، ۱۷ خرداد ۱۴۰۴
4
وتوی قطعنامه آتش‌بس در غزه توسط آمریکا؛

شریک جرم

جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی

وتو از واشنگتن، سلاح از داعش؛ غزه در محاصره

قنادباشی در گفت‌وگو با «صبح نو» مطرح کرد؛ وتوی آمریکا و رسوایی غرب در برابر مقاومت شگفت‌انگیز غزه

در گفت‌وگوی «صبح نو» با سهرابی‌نور مطرح شد؛

تمسک نتانیاهو به داعش برای مقابله با حماس

صبح نو

جواد بخشی الموتی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی

وتو از واشنگتن، سلاح از داعش؛ غزه در محاصره

 

در بحبوحه یکی از پیچیده‌ترین و تراژیک‌ترین تحولات معاصر غرب آسیا که بیش از ۶۰۰ روز است وجدان تمامی انسان ها را آزرده است، دو رخداد مهم به شکلی تنگاتنگ ماهیت واقعی سیاست‌های سلطه‌طلبانه در منطقه را عیان کرده‌اند: نخست وتوی قطعنامه آتش‌بس در غزه توسط ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل و دوم سیاست خطرناک و پنهانی تسلیح گروه‌های افراطی وابسته به داعش توسط رژیم صهیونیستی در نوار غزه.
این دو رویداد به خوبی بیانگر نگاه تمامیت‌خواه و فشار همه‌جانبه رژیم صهیونیستی و ایالات متحده برای استمرار نسل‌کشی در غزه تا رسیدن به مقصود شوم دو طرف است.
نخستین رویداد، از دل نهاد بین‌المللی‌ رخ داد که قرار است حافظ صلح و امنیت جهانی باشد؛ نهادی که در سال‌های گذشته کمترین اثرگذاری را در پایان دادن به جنگ‌ها و جلوگیری از کشتار ملت‌های مظلوم داشته است.  در شورای امنیت سازمان ملل پیش‌نویس قطعنامه‌ای که خواستار آتش‌بس فوری بدون قید و شرط و دائمی در غزه بود، با رأی مثبت ۱۴ کشور مواجه شد، اما آمریکا با استفاده از حق وتو، مانع تصویب آن شد. این اقدام نه ‌فقط مانعی برای صلح، بلکه نوعی مشروعیت‌بخشی به ادامه خشونت‌ها و کشتار جمعی است. در شرایطی که بیش از ۴۵ هزار فلسطینی جان خود را از دست داده‌اند، ایالات متحده با توجیهاتی چون «نادیده گرفتن حملات حماس» یا «تضعیف مسیر دیپلماتیک» در واقع در صف جنایت‌کاران قرار گرفت.
آمریکا که سابقه جنایت علیه ملت‌های مختلف از جنوب شرق آسیا تا آفریقا و آسیا و دیگر نقاط جهان را در کارنامه دارد باز هم با حمایت از یک رژیم جعلی نشان داد که بگومگوهای ترامپ و نتانیاهو شوی سیاسی است و در عمل هر دو در جنایت شریک هستند.
این وتو را باید نه صرفا یک تصمیم سیاسی، بلکه شراکت در جنایات جنگی علیه غیرنظامیان مظلوم غزه دانست.
اما در سطحی عمیق‌تر و نگران‌کننده‌تر، افشای نقش رژیم صهیونیستی در تسلیح گروه‌های نیابتی وابسته به داعش در غزه نشان از ورود منطقه به فازی خطرناک‌تر دارد. صهیونیست‌ها و غربی‌ها که با استفاده از داعش منطقه را به آشوب کشیدند و سوریه و عراق را به شدت آزار دادند و در دیگر کشورهای منطقه از جمله ایران ناامنی‌هایی را به وجود آوردند حالا باز هم با تکرار سناریوی ضدانسانی به دنبال نسل‌کشی از درون هستند. نسل‌کشی از بیرون که با گذشت زمان طولانی به نتایج مطلوب نرسید حالا این راهبرد خطرناک در دستور کار قرار گرفته است. این راهبرد که شباهت زیادی به سناریوی سوریه دارد، در واقع تلاشی برای جنگ نیابتی درونی در سرزمین‌های فلسطینی است. هدف آشکار آن، تضعیف انسجام مقاومت و تسریع فروپاشی ساختارهای مقاومت فلسطینی از درون است. بهره‌گیری از گروه‌هایی مانند «ابوشباب» و دیگر عناصر تکفیری، نه فقط تکرار سیاست‌های شکست‌خورده در غرب آسیا در دهه گذشته، بلکه آغاز نوعی بی‌ثبات‌سازی دائمی منطقه است.
سوال اینجاست که چرا رژیم صهیونیستی به چنین روش‌های خطرناکی متوسل می‌شود؟ پاسخ در شکست راهبردهای کلاسیک رژیم اسرائیل در مواجهه با مقاومت فلسطینی نهفته است. حملات نظامی گسترده و استفاده از خطرناک‌ترین تسلیحات تا سطح زیرهسته‌ای، محاصره سنگین و فشارهای دیپلماتیک، همگی در دستیابی به اهداف نهایی تل‌آویو ناکام مانده‌اند. مردم غزه نه کوچ کرده‌اند و نه تسلیم شده‌اند؛ مقاومت هنوز زنده است. حماس هنوز ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی را آزار می‌دهد.
اکنون در سایه این بن‌بست استراتژیک، نتانیاهو به ‌دنبال شکستن مقاومت از درون و با ابزارهای غیرمستقیم و مخرب است. نتانیاهو گمان می‌کند با این راهبرد می‌تواند شکست‌های سهمگین خود را جبران و آینده سیاسی‌اش را تضمین کند.
در چنین شرایطی حمایت مرگ‌بار قدرت‌های غربی - به‌ویژه آمریکا - از این رژیم نه‌تنها زمینه‌ساز گسترش خشونت در منطقه است، بلکه مشروعیتی ضمنی برای تروریسم دولتی و نیابتی فراهم می‌آورد. این راهبرد می‌تواند در آینده ملت‌های دیگر در منطقه و جهان را نیز هدف قرار دهد و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
با وتوی آتش‌بس و هم‌زمان چشم‌پوشی از اقدامات خرابکارانه در غزه، واشنگتن عملا نشان داده که از هر ابزار ممکن برای حفظ منافع متحد استراتژیک خود بهره خواهد برد؛ حتی اگر بهای آن جان هزاران بی‌گناه و امنیت منطقه‌ای باشد. این اتفاقات در شرایطی صورت می‌گیرد که ایلان ماسک با ناگفته‌های خود ثابت کرده است که دونالد ترامپ هیچ خط قرمزی در برابر هیچ ملتی از جمله آمریکایی‌ها ندارد.
نکته امیدوارکننده در میان این سیاهی، بیداری افکار عمومی و مقاومت مدنی در داخل خود آمریکا و دیگر کشورهای غربی است.
اعتراضات گسترده دانشجویی، بیانیه‌های دانشگاهیان و حرکت‌های مستقل مدنی گویای یک تحول تدریجی در لایه‌های اجتماعی غرب است که می‌تواند در بلندمدت، بر سیاست‌های رسمی نیز فشار وارد آورد.
در پایان آنچه امروز در غزه و پیرامون آن در حال وقوع است، صرفا یک بحران منطقه‌ای نیست؛ بلکه جلوه‌ای از برخورد دو منطق است: منطق مقاومت در برابر اشغالگری و منطق سلطه‌طلبی مسلح به ابزارهای آشکار و پنهان. در این میان مسئولیت نخبگان، دولت‌های مستقل و نهادهای مردمی، افشای ابعاد پنهان این بحران، فشار بر حامیان تروریسم دولتی و حمایت فعال و سازمان‌یافته از مقاومت مشروع فلسطینی است. بدون این هم‌افزایی و اقدام جمعی، منطقه با فاز جدیدی از ویرانی و بی‌ثباتی مواجه خواهد شد که مهار آن سال‌ها زمان خواهد برد.

captcha
شماره‌های پیشین